شعر زیبا در مورد نماز و چادر نماز جشن تکلیف
باز هم سجاده و شوق دعا لحظه های سبز بودن باخدا
باز هم عطر گل یاس سپید یک نیستان ناله و شور و امید
بال در بال نسیم مهربان می روم تا هفت شهرآسمان
می روم تا مبدا نور سحر با حضور عشق باشوری دگر
می روم آنجا که دل زیباشود قطره محو قدرت دریا شود
می روم تا آسمانی تر شوم غرق نور و شور و بال و پر شوم
می روم تا خویش را پیدا کنم خویش را در ناکجا پیدا کنم
ای دل اینجا لحظه ی پرواز کو لحظه های آشنای راز کو
باید اینجا عشق را تفسیرکرد عشق را در نور حق تکثیر کرد
عشق یعنی یک نماز از جنس نور از سر اخلاص در وقت حضور
هم نفس بالحظه های ناب ناب ذره ذره محو نور آفتاب
تا خدا یک لحظه ی سبز دعاست عاشقی یک فرصت بی انتهاست
از باغ جا نمازم جشن تکلیف
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خرم
دیدم که گل در آن باغگل نماز
روییده دسته دسته
گل نماز دیدم کنار گل ها
یک شاپرک نشسته
گل نماز آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آوردگل نماز
گل را به چادرم زد
گل نماز گفتم: به شاپرک جان
این گل چه خوب و ناز است
او شادمان شد و گفت:
این گل، گل نماز است
دلت را با خداوند آشنا کن/ ز عمق جان خدایت را صدا کن
دلت غفلت زده مانند سنگ است/ مس دل را ز یاد او طلا کن
تو غرق نعمت پروردگاری/ بیا و حق نعمت را ادا کن
نشان حق شناسی در نماز است/ حقا تا کی؟ بیا قدری وفا کن
رکوعی، سجده ای، اشکی، خضوعی/ به پیش آن یکی قامت دوتا کن
به پیش او گشا، دست نیازی/ به درگاه بلند او دعا کن
به سنگ توبه ای بشکن دلت را/ غرور و سرگرانی را رها کن
شعر جشن تکلیف دختران
جشن تكليف
در باغ ايمان
يك لاله ديدم
يك نونهال
نه ساله ديدم
***
سجاده اش را
چون باز مي كرد
پروانه مي شد
پرواز مي كرد
***
عطر گل ياس
بوي خدا داشت
در جا نمازش
خورشيد مي كاشت
***
مي ديد هرجا
نور خد را
مانند غنچه
مي شد شكوفا
***
پوشيده ديدم
سيماي گل را
پر نورديدم
دنياي گل را
***
ان لاله مي گفت
شاداب هستم
در جشن تكليف
بي تاب هستم
***
مهر خدارا
دردل گرفتم
من روزه ام
را كامل گرفتم
***
بر سر نمايم
چادر نمازم
با حق بگويم
راز و نيازم
***
ايام شادي
فصل سروراست
قلب جوانم
لبريز نوراست
***
من شادمانم
از روشنايي
تابيده در من
نور خدايي
***
اين جشن تكليف
جشن صفا است
جشن عبادت
جشن خدا است
***
اي دوستان
بس با محبت
باشد مبارك
?